در سال ۱۸۸۲، «جولز کوتارد»، عصبشناس فرانسوی یک سندروم عجیب و جدید را توصیف کرد که بیماران مبتلا به آن اصرار داشتند که یا مردهاند یا وجود ندارند. تمام شواهدی هم که خلاف آن را ثابت میکرد اثری در آنها نداشت. البته منظور ما آن بحرانهای وجودی کلیشهای نیست که گاهی اوقات در زندگیمان تجربه میکنیم. بلکه بیمارانی که مبتلا به سندروم کوتارد هستند، با تمام وجودشان تصور میکنند که به معنای واقعی کلمه یا مردهاند یا وجود ندارند.
این اختلال روانی که با توهم کوتارد هم شناخته میشود، آنقدر نادر است که هیچ برآورد رسمی از تعداد افراد مبتلا به آن وجود ندارد. دانش محققان هم از فرایندهای عصبی مربوط به آن بسیار کم است. اما چند مورد پژوهشی از این بیماری وجود دارد که با دقت ثبت شدهاند.
«اسمه ویجون وانگ»، زنی بود که در سال ۲۰۱۳ ناگهان به سندروم کوتارد مبتلا شد. اولین نشانههای این اختلال این بود که ذهن او بیشتر و بیشتر پراکنده میشد و به تدریج واقعیت را از تخیل تشخیص نمیداد.
وقتی وانگ علایمش را با دقت بیشتری زیر نظر قرار داد، متوجه شد که این علایم حدود یک ماه پیش، بعد از سفرش از لندن به سن فرانسیسکو ظاهر شدند. در طول این سفر وانگ به مدت چهار ساعت هوشیاریاش را از دست میداد و دوباره به هوش میآمد. پزشکهای او نمیتوانستند این تجربه را توضیح دهند.
وانگ اطمینان داشت که در آن پرواز مرده بود و حالا در نوعی برزخ بین مرگ و زندگی قرار دارد. این باعث میشد دچار توهم و فراموشی شود.
وانگ میگوید: «من متقاعد شده بودم که در آن پرواز مردم و در زندگی پس از مرگ بودم و تا آن لحظه متوجه این موضوع نشدم. این ابتدای زمانی بود که من فکر میکردم مردم. اما از این موضوع ناراحت نبودم چون فکر میکردم میتوانم دوباره از نو شروع کنم و کارهای بهتری انجام دهم.»
این علایم اولیه اضطراب و از دست دادن واقعیت، ظاهرا جزو علایم مشترک مراحل اولیه سندروم کوتارد است، اما توهمها منحصر به فرد هستند و در بیمارهای مختلف متفاوت است.
به عنوان مثال، یک مرد اسکاتلندی که بر اثر تصادف با موتورسیکلت دچار آسیب مغزی شد و پس از آن فکر میکرد سفر به آفریقای جنوبی در واقع سفر به جهنم است.
علیرغم اینکه پروندههایی از این بیماران مبتلا به سندروم کوتارد وجود دارد که با دقت ثبت شدهاند، اما عصبشناسان و روانشناسان هنوز اطلاعات کمی درباره آن دارند، مخصوصا وقتی که هیچ آسیب یا مریضی خاصی با این سندروم مشاهده نمیشود.
اما یک مورد پژوهشی در سال ۲۰۱۳ نشان داد که افراد مبتلا به این سندروم در قسمتهایی از مغز که به آگاهی از بدن مرتبط میشد، فعالیت کمی دارند.
یک فرضیه این است که سندروم کوتارد احتمالا حاصل از دست دادن احساس نسبت به هر چیزی است. این باعث میشود فرد تجربهاش از این دنیا را از دست بدهد.
پی بردن به جزییات عصبی سندروم کوتارد میتواند زندگی کسانی را که از این ناراحتی رنج میبرند، به اندازه قابل توجهی بهبود بخشد. علاوه بر این، این سندروم میتواند اطلاعات بسیاری درباره عملکرد یک مغز عادی به ما بدهد.
به عنوان مثال، اگر محققان بفهمند مغز یک بیمار مبتلا به سندروم کوتارد چگونه از «نفس» گسسته میشود، شاید بتوانند بفهمند که خودآگاهی چگونه در مغز شکل میگیرد. این یافته هم به نوبه خود میتواند تاثیر مهم و جدی در ساخت هوش مصنوعی و رباتها داشته باشد.